تصویر هدر بخش پست‌ها

کافه ی دوستیابی

این وبلاگ دوستی های جدید می ساز

شعر 👸

| هستی

سلام و درود بر شما دوستان عزیزم امروز اومدیم با شعر شاید این شعر را شنیده باشید اما امیدوارم همچنان از این شعر لذت 😀 ببرید 😘

زاغکی قالب پنیری دید

به دهان برگرفت و زود پرید

نشست بر درختی که از آن می‌گذشت روباهی

روباه 🦊 پرفریب و حیلت ساز

رفت پای درختو کرد آواز

گفت به به چه سری چه دومی چه پایی سر و پایت سیاه رنگ و قشنگ نیست بالاتر از سیاهی رنگ

زا غ می‌خواست قارقار کند که آوازش آشکار کند

تازه قارقار کرد پنیر به پایین افتاد روبهک جست رود را بروبود

پایان 🌺